واکسن هجده ماهگی
دختر نازم امروز 14 تیر 93 هجده ماهت تموم شد و نوبت واکسنته،گفتم واکسن....حدود ساعت 11 رفتیم درمانگاه من خیلی استرس داشتم،آخه شنیده بودم این واکسن خیلی اذیت میکنه بابایی هم چون کار داشت نتونست باهامون بیاد و منو تو تنهایی رفتیم،موقع تزریق آمپول دوتا ماما بهم کمک کردن تا نگهت داریم از بس گریه میکردی و دستو پاتو تکون میدادی،خلاصه واکسنو خوردی و ما اومدیم خونه...از ساعت 2 بعد ازظهر گریه کردن و درد پات و کند شدنش و تب کردنت شروع شد تا ساعت 6 عصر آروم گرفتی البته هر چهار ساعت قطره ام میخوردی،یه نیم ساعتی لنگان لنگان شیطونی و بدو بدو کردی تا سانس دوم درد و گریه....تا خود صبحم تب داشتی و مامان بهت قطره میدادم،خدارو شکر امروز بهتر شدی ولی پات بازم میلنگید...
جالب اینجاست که امروز با پای لنگ خیلی شیطونی میکردی هی بالای مبل میرفتی هی بدو بدو میکردی...تلافی دیروزو در آوردی که بغل مامان نشسته بودی و پات درد میکرد...چیکار کنیم یه دونه دختر داریم دیگه
خدارو شکر پرونده واکسن بسته شد تااااااااااااااااااا هفت سالگی... هورااااااااااااااااااااااااااااا