شیطونک من
تو این روزا محیا خانوم ماشالا خیلی شیطون شده..تو هر کاری حضور فعال داره..کار جدیدش شده خاموش و روشن کردن لامپ اتاق..من هر وقت دارم با تلفن صحبت میکنم سریع خودشو به تلفن میرسونه و تمام دکمه ها رو دست میزنه و منه بیچاره اصلا نمیفهمم چی میگم چی میشنوم
یه عادت خوبی که پیدا کرده اینه که موقع خواب ظهر وخواب شب با ماساژ دادن میخوابه..روزای اولی که تو ترک شیر بود همیشه باید دو تا سه ساعت روی پاهام تکونش میدادم تا میخوابید ولی الان به ماساژ عادت کرده...خدارو شکر
دخترم مستقل شده..میخواد کاراشو خودش انجام بده...غذاشو خودش میخوره...تو جمع کردن سفره کمک میکنه...وقتی تخمه میخوریم خودش میخواد تخمه رو بشکنه وقتی بهش میگیم نمیتونه، تخمه رو بر میداره و فرار میکنه...
حرف زدنشم خداروشکر داره بهتر میشه..آخه خانم خوشگلم یکم دیر به حرف اومده ...چیزایی که میگه
جارو......جاااااادووو هلو......هودو کشمش....می می
مو......موبینی.....بیبیابرو.....ابووو زهرا جون.....ددا دون
توپ....پا......دوغ....ماست
الان که جی جی نمیخوره میگه جی جی اااهه(اخه)
وقتی خرابکاری میکنه میگه پی پی بوو
ازش میپرسیم هاپو کجاست دور دور
صدای بیشتر حیواناتو بلده...مثلا کلاغ...گار گارسگ....هاپ هاپ هاپجوجه...جیک جیکالاغو گوسفندو گاو و زنبورو خروسم بلده
هرشب با بابایی باید برن تو اتاق خودش و باهم بازی کنن اگه یه موقع بابای بیچاره نتونه اینقد بوسش میکنه تا دلشو بدست میاره و میرن بازی
دایی روهم الان درست تلفظ میکنه قبلا میگفت اااد د....عاشق دایی جونشه روزی چند بار یادشو میاره...زنگ میزنه باهاش صحبت میکنه
خدایا دخترمو سالم و سلامت برای ما حفظ کن