یه روز گرم و سرد زمستون
اواسط دی ماه 93 که دایی جون مرخصی اومده بود برنامه ریزی کردیم و رفتیم سمت ییلاقات شهرمون..نزدیکای ظهر راه افتادیم هوا خیلی خوب بود و باد گرم میزد ناهارو خوردیم و از هوا لذت بردیم...نزدیک غروبم که هوا سرد شد و محیا خانمم این شکلی شد ...
نویسنده :
مامان جونی وباباجونی
19:23